آیه گرافی

هم نشینی آیات و تصاویر...

آیه گرافی

هم نشینی آیات و تصاویر...

آیه گرافی

به آیه گرافی خوش آمدید.

نکته!

آیات قرآن جامعیت وصف ناپذیــری دارند و
در هـر زمــــان شامل مصـــادیق مختلـــف
می شــود قـــابــل ذکــر اســـت کــه هـر
تصویر دراین وبلاگ صرفا اشـاره به دلالــت
کامــــل آیــه نیســـت بلـــکه مصـداقی از
مصادیق است.
در ضمــــــن استفــــــاده از تصــــــاویر در
فضای مجـــازی با ذکـــر منبـــع مــــوجب
خوشحالی ماست.

طبقه بندی موضوعی

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

کلمه‏ى «لعب» به کارى گفته مى‏شود که قصد صحیحى در آن نباشد و کلمه‏ى «لهو» به کارى گفته مى‏شود که انسان را از کارهاى مهم و اصلى باز دارد.
  شباهت دنیا به لهو و لعب از جهاتى است:
 الف) دنیا مثل بازى، مدّتش کوتاه است.
 ب) دنیا مثل بازى، تفریح و خستگى دارد و آمیخته‏اى از تلخى و شیرینى است.
 ج) غافلان بى‏هدف، بازى را شغل خود قرار مى‏دهند.
 د) دنیاگرایى مثل بازى، انسان را از اهداف مهم باز مى‏دارد.



  • سید هادی موسوی

یکی از علل کراهت مرگ و نگرانی از مرگ، جهل نسبت به ماهیت مرگ است. چون ما حقیقت مرگ را نمی شناسیم و نمی دانیم که مرگ چیست و چکار می کند؟ به همین دلیل از آن نگرانیم


از امام جواد(علیه السلام) سوال کردند که چرا بعضی از مسلمان ها مرگ را دوست ندارند و از آن ناراحت می شوند ؟ امام فرمود: "لأنهم جهلوه نکرهوه" چون مرگ و حقیقت آن را نمی شناسند از آن می ترسند. اگر می شناختند که جزء اولیاء خدا بودند و حتماً دوستش می داشتند و نه تنها از آن نمی ترسیدند و نگران نبودند و ناخوش نداشتند بلکه دوستش می داشتند و می دانستند که آخرت، خیلی از دنیا برای آنها بهتر است


سپس امام فرمود که: ای بنده خدا می دانی که چرا بچه و انسان مجنون از دارویی که شفابخش و پاک کننده بدن از بیماری هاست، دارویی که همه دردها را از بدن خارج می کند کراهت دارد و بدش می آید؟ گفت: برای این که نمی داند این دارو چقدر برایش مفید است


جهت دوم این است که گاهی انسان ها کل عمرشان را به دنیا توجه کردند. دنیا را آباد کردند و آخرت را فراموش کردند.


از امام موسی بن جعفر(علیه السلام) نقل شده که کنار قبری که آماده کرده بودند کسی را دفن کنند حضرت حضور پیدا کرد و فرمود: "إنّ شیئاً هذا آخره لحقیق ان یزهد فی اوله" دنیایی که آخرش این است سزاوار است که انسان از همان اول به آن دل نبندد


 

  • سید هادی موسوی



منشاء فحاشی و بدگویی را به جرأت می توان پستی و خباثت نفس معرفی نمود به گونه ای که در کلام معصومین علیهم السلام ریشه این صفت را در آغاز شکل گیری انسان یعنی نطـفه جـستجـو می کنند 


انسان به خـودی خود و در شرایطی که از انسانیت خود دور نشده است از به زبان آوردن الفاظ زشت و رکیک امتناع می کند اما کم کم با دور شدن از مدار انسانیت و نزدیکی به محدوده خـصایص حیوانی ذکر چنین الفاظی برایش ‍ عادی می شود و گاهی به عادت تبدیل می شود ، که به بیان امیر المؤمنین علی (علیه السلام) :  سُنَّةُ اللِّئامِ قُبْحُ الْکَلامِ ؛ سنت و منش انسان های پست بدگویی و بد زبانی است


فحش دادن موجب از بین رفتن علاقه بین برادران دینی و ایجاد دشمنی و کینه توزی بین آنها می شود و چه بسا به خاطر یک حرف زشت برای همیشه رابطه دو دوست و یا حتی دو برادر قطـع و حتی محبت بین آنها به کینه مبدل شود ، علاوه بر اینکه به گفته ضرب المثل مشهور زخم شمشیر التیام می پذیرد ولی زخم زبان التیام ندارد و بسا که تا آخر عمر این حرف در ذهن طرف باقی بماند


 


پـیامبر مکرم اسلام حضرت محمد ابن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) در وصیتی که به مردی از بنی تمیم دارند می فرمایند :


 لاَ تَسُبُّوا النّاسَ فَتَکْتَسِبُوا الْعَدَاوَةَ بَیْنَهُمْ ؛ به مردم دشنام مدهید زیرا باعث میشود که از آن ها کسب عداوت و دشمنی کنید


نتیجـه بد زبانی در همین دنیا دامنگیر صاحبش می شود و او در همین دنیا گرفتار می شود چرا که فحاشی وبدگویی برکت را از زندگی انسان می برد ، امام معصوم علیهم السلام می فرماید :


مَنْ فَحُشَ عَلَی أَخـِیهِ الْمُسْلِمِ نَزَعَ اللَّهُ مِنْهُ بَرَکَةَ رِزْقِهِ وَوَکَلَهُ إِلَی نَفْسِهِ وَأَفْسَدَ عَلَیْهِ مَعِیشَتَهُ 


کسی که به برادر دینی اش فحش دهد خداوند برکت را از روزی او برمی دارد و او را به حال خود رها می نماید وزندگانی را بر او تنگ می گیرد .


و در جای دیگر فرمودند :  مَنْ خَافَ النَّاسُ لِسَانَهُ فَهُوَ فِی النَّار  ؛  هر که مردم از زبان او بترسند در آتش خواهد بود .






  • سید هادی موسوی

همه ما انسان‌ها از اینکه نیازمند باشیم و احساس فقر و کمبود کنیم، ناراحت می‌شویم، اما معمولا اصحاب دنیا به دنبال تملق مردم هستند تا از این طریق کمبود و فقرشان را جبران کنند، اما کسی که به دنبال خواسته خدا باشد، غنای خودش را در درون خودش جستجو می‌کند و دیگری نیازی به تملق کردن برای مردم ندارد، چون دلبسته دنیا نیست و خداوند نیاز او را کفالت کرده، پس احساس فقر نمی‌کند.

انسان‌ها از چند حالت خارج نیستند، یا به دنبال لذت‌های آنی هستند که اسیر هوای نفس می‌شوند و به چیزی دیگر توجه ندارند، این انسان فقط به فکر لذت است و دیگری کاری به خداوند ندارد و کافر شناخته می‌شود. اما مومنین هم سه دسته هستند، دسته اول به دنبال منافع مادی از راه حلال هستند، اما دسته دوم بیشتر به فکر نعمت‌های اخروی هستند و کمتر به نعمت‌های دنیوی می اندیشند، دسته سوم ولی به فراتر از نعمت‌های دنیوی و اخروی فکر می‌کنند و به دنبال لذت اصلی یعنی همان لقای الهی هستند.

امام علی(ع) فرمودند که من خداوند را از ترس جهنم یا شوق به بهشت عبادت نکردم، بلکه چون خداوند را شایسته عبادت دیدم، او را عبادت کردم. برخی در آخرت به مقام لقای الهی می‌رسند و چنین مقامی را خداوند به شهیدان وعده داده است.

خداوند به دسته اول مومنین وعده داده است که اگر با هوای نفس مقابله کنند، روزی آنها را تامین خواهد کرد، خداوند به دسته دوم مومنین هم وعده داده که اگر از هوای نفس تبعیت نکنند، غصه دنیا را از آنها خواهد برداشت تا به فکر آخرت باشند. اما وعده خداوند به دسته سوم مومنین این است که در آخرت به دیدار محبوب خودشان نائل می‌شوند و این بالاترین نعمت برای یک بنده عاشق خداوند است.


درس اخلاق آیت الله مصباح یزدی



  • سید هادی موسوی

علل ترس از مرگ؟!


علت اول : یکی از دلائل نگرانی و کراهت و ترس از مرگ این است که ما دنیا را آباد و آخرت را خراب کردیم و طبیعی است که کسی دوست ندارد که از آبادی به خرابی برود


علت دوم : انسان استعداد مرگ را پیدا نکرده یعنی زمینه های رفتن را فراهم نکرده است مثل مسافری که نه لباس دارد، نه غذا، نه مرکب در این حالت به او می گویند بیا برویم یا هر آن منتظر است که حرکت شروع بشود. طبیعی است که او دوست ندارد برود چرا؟ چون آماده نشده.
اما کسانی که آماده شدند، آنهایی که بار بسته، زاد و توشه را فراهم کرده و آماده رفتن هستند فرقی برایشان نمی کند که کاروان چه وقت حرکت بکند. از رفتن هم نگرانی و ترسی ندارند


علت سوّم: گناه است، انسان وقتی گناهی کرده باشد می داند وقتی از این دنیا برود در آنجا به خاطر گناهانی که انجام داده باید پاسخگو باشد لذا این افراد از مرگ می ترسند، از پیامبر عظیم الشأن اسلام نقل شده که فرمود: گناهانت را کم کن تا مرگ بر تو آسان بشود


علت چهارم: مال و ثروت است. مال زیادی که انسان جمع می کند و قبل از خودش نمی فرستد، در روایات نیز فراوان به آن اشاره شده است.
شخصی خدمت پیغمبر (ص) رسید و عرض کرد که ما مرگ را دوست نداریم. پیامبر (ص) فرمود: آیا مال داری؟ گفت: بله. فرمود: آیا این مال را فرستادی؟ گفت: نه. فرمود: به همین دلیل است که مرگ را دوست نداری. چون انسان دوست دارد همراه مالش باشد. وقتی مالش اینجاست نمی خواهد از مالش جدا بشود و برود اما اگر مالش را فرستاده بود دوست داشت پیش آن برود و با مالش باشد.


علت پنجم: که باعث نگرانی از مرگ می شود جهل نسبت به حقیقت مرگ است. ما نمی دانیم که مرگ چه معنایی دارد و مرگ را نابودی تلقی می کنیم و فکر می کنیم با مرگ هستی ما از بین می رود. از طرفی هم انسان میل به خلود و جاودانگی دارد. انسان فطرتاً دوست دارد همیشه بماند. این دو که با هم جمع می شوند نتیجه اش این است که انسان از مرگ نگران  و ناراحت باشد.



  • سید هادی موسوی