- ۱ نظر
- ۱۶ تیر ۹۶ ، ۰۰:۰۳
خداوند در سوره آل عمران می فرماید: فَإِذا
عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ
ای پیغمبر! همین که عزم کردی و تصمیم گرفتی،
به خدا اعتماد کن و کار خود را دنبال کن
قرآن نشستن و دست روی دست گذاشتن را نهی می کند و می فرماید کار خود را بکن و به خدا
توکل کن. همان اندازه که به هنگام مشورت باید، نرمش و انعطاف به خرج داد، در زمان اتخاذ
تصمیم نهایى باید قاطع بود. بنابر این پس از برگزارى مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت،
باید هر گونه تردید و دو دلى و آرای پراکنده را کنار زد و با قاطعیت تصمیم گرفت و
سپس عمل کرد و هیمنطور فراموش نکنیم که توکل اصلیترین ستون زندگیست
توکل یعنی اینکه اعتقاد پیدا کنیم بندگان خدا هیچ اثری در زندگی ما ندارند!
فیض کاشانی در کتاب محجه البیضاء، برای صفت «توکل» سه درجه بیان میکند:
اول اینکه حال او در حق خدا و اعتماد به او مثل حال کسی است که خدا وکیل او باشد و این ضعیفترین درجات توکل است و یعنی ممکن است کسی وکیل بگیرد تا کارهایش را انجام دهد ولی اعتماد کاملی نداشته باشد و بعضا خودش در کارها ورود پیدا کند
دوم اینکه حال او با خدا مثل حال طفل باشد با مادر خود؛ زیرا او جز مادر نمیشناسد و به سوی غیر او اعتماد ندارد. چون او را ببینید در هر حال به دامن او میآویزد و اگر حاضر نباشد چون مشکلی برایش پیش بیاید اول چیزی که بر زبان میآورد، «ای مادر» است، امام این کامل ترین درجه نیست چون ممکن است مادر صلاح کودک را در نخوردن فلان غذا بداند ولی کودک لج کند و بخورد.
سوم اینکه آدمی در نزد خدا مانند میت در نزد غسّال باشد؛ یعنی
خود را در پیش قدرت حقّ، میت ببیند و جمیع حرکات و سکنات خود را از قدرت ازلیه بداند
و این بالاترین درجات است
یعنی بعد از تصمیم و شروع و انجام به وظیفه خود توکل به خدایش بدین صورت باشد که
گویی میتی است در نزد غسال و هیچ اراده ای ندارد، یعنی در دل خود میگوییم خدایا
هرچه صلاحمان است تو آن را برایمان رقم بزن
از همین قسم است توکل حضرت ابراهیم خلیل الرحمن وقتی که او را در منجنیق در آتش قرار دادند و حضرت روح الامین به او گفت: آیا حاجتی داری؟ گفت: « علم خدا به حال من، کفایت سؤال مرا میکند»
چرا تاکید بر نماز اول وقت؟
در حالیکه نماز اول وقت امریست مستحب
قطعا کسانی که نماز اول وقت میخوانند
موارد ذیل را تایید میکنند
. الف) عادت دادن شخص به نظم
ب) وجود نشاط، آمادگی و حضور قلب
بیشتر در اول وقت
ج) زمینهسازی جهت برگزاری جماعت بزرگ
و اُنس و اُلفت و اتّحاد بیشتر مسلمانان
توضیح آنکه: وقتی جامعه اسلامی مقیّد
به خواندن نماز اول وقت باشند در هر منطقه غالب مردم همزمان به نماز خواهند
ایستاد این مسأله آمادگی آنان را برای جماعت و ایجاد صفوف گسترده و پرجمعیت بیشتر
میکند. در حالی که نماز در غیر اوّل وقت، در بین زمانهای مختلف پراکنده میشود و
از اجتماع و شکوه عبادی و اُنس و اُلفت مؤمنان در مراکز دینی میکاهد
اگر امید وفادار بودن افراد نباشد، هیچ مجردی به خانه بخت نمی رود، هیچ کاسبی جنس امانت نمی دهد، هیچ ضامنی تقاضای ضمانت بانک را تأیید نمی کند و...
آدم های باوفا در دل همه جا دارند و کسی نیست که حسرت دوستی با آنها را نداشته باشد.
موانع شخصی بی وفایی تان را کشف کنید
اگر مصمم هستید تا درجه باوفایی تان را رشد دهید، موانع شخصی بی وفایی تان را کشف کنید، بی نظمی، تداخل زیاد کارها و وعده هایی که می دهید، عدم خودشناسی دقیق، اطلاعات کم تان از نیازهای دیگران، عدم شناخت وظایفتان، توان جسمی کم و... زمینه بی وفایی شما میتواند باشد.
قدم اول رابطه ها را دادوستدی برندارید؛ مثلا اینکه تو خوبی نکردی، من هم تلافی کردم. تو برام تب کن تا من برات بمیرم و... . این نوع روش ها به مرور طرف مقابل را عادت می دهد که فقط تا زمانی که شما خوب هستید او هم پای شما بماند.
قدرشناس باشید تا روحیه وفاداری بتواند جان بگیرد. فردی که احساس کند تلاش هایش به جایی نمی رسد، مدتی بعد، از ادامه راه خسته می شود. قدردانی شما از دوستان و اطرافیان وفادارتان می تواند روحیه آنها را به حفظ این اخلاق تشویق کند.
اگر کسی در تمام عمر هیچ وقت بیمار نمی شد, ارزش تندرستی را نمی فهمید. وقتی که بعد از یک دوره تب داغ و سوزان و سردرد شدید و بی خوابی جان کاه, بهبودی باز می گردد, چنان طعم تندرستی در ذائقه جان انسان شیرین می شود که هر زمان به یاد آن دوره درد و رنج می افتد, می داند سلامتی و تندرستی چه گوهر پر ارزشی است.
اگر آرامش زندگی هرگز دستخوش طوفان ها نمی شد, اصلاً آرامش مفهومی نداشت و ارزشی نمی یافت. اصولاً زندگی یک نواخت ـ حتی مرفه ترین زندگی ها ـ خسته کننده, بی روح و مرگ بار است. بسیارند کسانی که با وجود یک زندگی مرفه و خالی از هرگونه ناآرامی و ناراحتی, آن چنان به ستوه آمده اند که دست به خودکشی زده اند, یا دائماً از زندگی خود شِکوه داشته اند.
مواجهه با شداید, مربی و مکمل و صیقل ده و جلابخش و کیمیا اثر است. دانشمندان گفته اند: بزرگ ترین دشمنی هایی که درباره اطفال و کودکان می شود, همان است که پدران و مادران ناآگاه از اصول تربیتی به عنوان محبت و مهربانی برای فرزندانشان انجام می دهند; یعنی نوازش های بی حساب, مانع شدن از برخورد با سختی, نازپرورده کردن آن ها و این ها است که طفل را بیچاره و ناتوان بار می آورد.
ژان ژاک روسو در کتاب امیل می گوید: (اگر جسم, زیاد در آسایش باشد, روح فاسد می شود. کسی که درد و رنج را نشناسد, نه لذت شفقت را می شناسد و نه طراوت ترحم را, چنین کسی قلبش از هیچ چیز متأثر نخواهد شد و بدین سبب قابل معاشرت نبوده, مانند دیوی خواهد بود در میان آدمیان.)